خواب حضرت عبدالمطلب جد پیامبر صلی الله علیه و آله
حضرت ابوطالب از عبدالمطّلب نقل کرده : … خواب دیدم درختی بر پشتم رویید و سر به آسمان رسانید و شاخه هایش شرق و غرب را فراگرفت و نوری هفتاد برابر شگفت تر از نور خورشید از آن میدرخشید، عرب و عجم همه در برابرش سجده میکردند و هر روز بر عظمت و تابناکی اش افزوده میشد، ناگاه گروهی از قریش بر آن شدند که آن را قطع کنند، چون به نزدیکی اش رسیدند، جوانی که زیباروترین و خوش جامه ترین مردم بود آمد و جلویشان ایستاد و کمرهایشان را شکست و چشم هایشان را درآورد، من دستم را دراز کردم تا شاخه ای از آن را بچینم که آن جوان سرم فریاد زد و گفت:
دست نگه دار، تو از این درخت بهر ه ای نداری، گفتم: این درخت مال من است، پس چه کسی بهره دارد؟! گفت: بهره اش از برای کسانی است که به آن درآویختند و بعدها به سویش باز خواهند گشت. در آن دم ترسان و لرزان از خواب بیدار شدم.
ابوطالب! بنگر که شاید تو یاور او باشی. ابوطالب در حالی این سخن را از عبدالمطّلب بازمی گفت که پیامبر صلّی الله علیه و آله زاده شده بود؛ میگفت: به خدا سوگند آن درخت ابوالقاسم امین است
بحار الانوار ج ۱۵ ص ۲۵۵